بديهی است كه برای اثبات اصالت يك فرهنگ و يك تمدن ، ضرورتیندارد كه آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهای ديگر بهره نگرفته باشد ، بلكهچنين چيزی ممكن نيست . هيچ فرهنگی در جهان نداريم كه از فرهنگها وتمدنهای ديگر بهره نگرفته باشد ، ولی سخن در كيفيت بهرهگيری و استفادهاست . يك نوع بهرهگيری آن است كه فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفی درقلمرو خودش قرار دهد . اما نوع ديگر اين است كه از فرهنگ و تمدن ديگرتغذی كند ، يعنی مانند يك موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم كند وموجودی تازه به وجود آورد . فرهنگ اسلامی از نوع دوم است ، مانند يك سلول زنده رشد كرد وفرهنگهای ديگر را از يونانی و هندی و ايرانی و غيره در خود جذب كرد و بهصورت موجودی جديد با چهره و سيمايی مخصوص به خود ظهور و بروز كرد و بهاعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامی در رديف بزرگترينفرهنگها و تمدنهای بشری است . اين سلول حياتی فرهنگی در چه محلی و به دست چه كسی و از چه نقطهای [رشد خود را ] آغاز كرد ؟ اين سلول مانند هر سلول ديگر كه در آغاز كوچك و نامحسوس است ، درشهر مدينه ، به وسيله شخص پيامبر گرامی پايه گذاری شد ، و از علوم اسلامینوع اول آغاز به كار كرد . برای آگاهی بيشتر بايد به كتب مربوطه مراجعهكنيد ( 1 ) . پاورقی : ( 1 ) رجوع كنيد به " كارنامه اسلام " تأليف دكتر زرين كوب و "تاريخ تمدن > |