علم النفسی جديد روی ذهن و فعاليتهای ذهن ، محكوم و مطرود است . بهعبارت ديگر ، تفكر قياسی بیاساس است و يگانه راه تفكر ، استقراء است.اين اشكال بيان عالمانه مطلبی است كه ضمن اشكالات گذشته گفته میشد .پاسخش اين است كه محصور ساختن حركت ذهن به حركت صعودی به هيچ وجهصحيح نيست . زيرا اولا چنان كه مكرر گفتهايم خود تجربه و نتيجه گيری علمیاز امور تجربی بهترين گواه است كه ذهن هم سير صعودی دارد هم سير نزولی .زيرا ذهن از آزمايش در چندين مورد يك قاعده كلی استنباط میكند و به اينوسيله سير صعودی میكند . سپس در ساير موارد همين قاعده كلی را به صورتقياسی تعميم میدهد و سير نزولی و قياسی مینمايد . به علاوه همه اصول قطعی ذهن انسان ، تجربی و حسی نيستند . حكم ذهن بهاينكه " دو باطل است " و يا " يك جسم در آن واحد در دو مكان مختلفمحال است وجود داشته باشد " و دهها امثال اينها كه حكم مورد نظر ،امتناع يا ضرورت است ، به هيچ وجه نمیتواند حسی ، استقرائی يا تجربیبوده باشد . عجبا خود اين استدلال كه میگويد قياس ، انتقال از كلی به جزئی است وانتقال از كلی به جزئی ، غلط و ناممكن است ( پس قياس غلط و ناممكناست ) يك استدلال قياسی است و از نوع سير نزولی است . چگونه استدلالكننده میخواهد با قياس كه علی الفرض در نظر او باطل است قياس راابطال كند ؟ اگر قياس باطل است اين قياس هم باطل است . پس دليلی بربطلان قياس |