آن چيزی است كه معلول در كيان و هستی خود به او نيازمند است ".از جمله مسائلی كه در باب علت و معلول هست اين است كه هر پديدهایمعلول است و هر معلولی نيازمند به علت است پس هر پديدهای نيازمند بهعلت است . يعنی اگر چيزی در ذات خود عين هستی نيست و هستی ، او راعارض شده و پديد آمده است ناچار در اثر دخالت عاملی بوده است كه آنرا علت میناميم . پس هيچ پديدهای بدون علت نيست . فرضيه مقابل ايننظريه اين است كه فرض شود پديدهای بدون علت پديد آيد . اين فرضيه بهنام " صدفه " يا " اتفاق " ناميده میشود . فلسفه ، اصل عليت رامیپذيرد و به شدت نظريه " صدفه " و " اتفاق ) را رد میكند .اين كه هر پديدهای معلول و نيازمند به علت است مورد اتفاق فلاسفه ومتكلمين است ولی متكلمين چنين پديدهای را به " حادث " تعبير میكنند وفلاسفه به " ممكن " . يعنی متكلمين میگويند هر " حادث " معلول ونيازمند به علت است و فلاسفه میگويند هر " ممكن " معلول و نيازمند بهعلت است . و اين دو تعبير مختلف نتيجههای مختلف میدهند كه در بحثحادث و قديم به آن اشاره كرديم . مسأله ديگر در باب علت و معلول اين است كه هر علتی فقط معلول خاصايجاد میكند نه هر معلولی را ، و هر معلولی تنها از علت خاص صادر میشودنه از هر علتی . به عبارت ديگر ميان موجودات جهان وابستگيهای خاصی هستپس هر چيزی منشأ هر |