يعنی حركات عارضی جسم كه نقطه مقابلشان سكون است شايسته است كه درطبيعيات ذكر شود ، و اما ساير حركات و يا همان حركات نه از آن حيث كهعارض بر جسم طبيعی میباشند ، بايد در فلسفه اولی درباره آنها بحث وتحقيق به عمل آيد . صدرالمتألهين مباحث حركت را در امور عامه " اسفار" ضمن بحث قوه و فعل آورده است ، هر چند حق اين بود كه يكباره فصلمستقلی برای آن قرار میداد . از نتايج بسيار مهم اين كشف بزرگ - مبنی بر اين كه وجود در ذات خودبه ثابت و سيال تقسيم میشود و اين كه وجود ثابت نحوهای از وجود است ووجود سيال نحوهای ديگر از وجود است - اين است كه " شدن " و "صيرورت " عين مرتبهای از هستی است . هر چند به اعتباری میتوانيم "شدن " را تركيب و آميختگی هستی و نيستی بدانيم ولی اين تركيب وآميختگی تركيب حقيقی نيست بلكه نوعی اعتبار و مجاز است ( 1 ) .حقيقت اين است كه كشف اصالت وجود و اعتباريت ماهيات است كه مارا به درك اين حقيقت مهم موفق میدارد ، يعنی اگر اصالت وجود نبود اولاتصور حركت جوهريه ناممكن بود ، و ثانيا اين كه " سيلان و شدن و صيرورتعين مرتبهای از وجود است " قابل تصور نبود .در فلسفه جديد اروپا ، حركت از طرق ديگر جای خود را پاورقی : ( 1 ) رجوع شود به مقاله " اصل تضاد در فلسفه اسلامی " در كتاب "مقالات فلسفی " از مرتضی مطهری . |