امثال بوعلی گفتهاند نه به عنوان تاييد صددرصد گفتهاند . بر اساس اينمنطق هدف از بعثت انبياء فقط برقراری عدالت در ميان مردم و در واقعزندگی سعادتمندانه مردم در همين دنياست ، و مسئله معرفت و ايمان به خداو ايمان به معاد تماما مقدمه است ، زيرا عدالت برقرار نمیشود مگر اينكهمردم به خدای خود آشنا شوند و به معاد ايمان پيدا كنند . پس ايمان مقدمهعدالت است . منطق دوم درست عكس قبلی است ، و آن اينكه شناخت خدا هدف اصلی است، عبادت خدا هدف اصلی است ، تقرب به خداوند هدف اصلی است و عدالتهدف ثانوی است . برای اينكه بشر در اين دنيا بتواند به معنويت فائز وواصل شود بايد در دنيا زندگی كند و زندگی بشر جز در پرتو اجتماعامكانپذير نيست ، و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت استقرار پيدانمیكند . پس قانون و عدالت همه مقدمه اين است كه انسان بتواند در ايندنيا با خيال راحت خدا را عبادت كند . اگر اين نباشد ، عدالت هيچارزشی ندارد . بنابراين مسائل اجتماعی كه امروز برای آنها اينقدر اهميتقائل هستيم و آنها را در زمينه عدالت طرح میكنيم ، هدف انبياء هستندولی نه هدف اولی بلكه هدف ثانوی ، يعنی مقدمهاند برای هدف ديگر .نظر سومی در اينجا هست و آن اينكه چه ضرورتی است كه ما حتما يك هدفبرای بعثت و برای خلقت و زندگی در نظر بگيريم و يكی را هدف اصلی و مابقی را مقدمه بدانيم . ممكن است بگوئيم پيامبران دو هدف داشتهاند ،برای دو هدف بالاستقلال كه هيچيك مقدمه ديگری نيست ، مبعوث شدهاند .يكی برای اينكه حلقه ارتباطی |