شك است . 2 - گمان پيدا میكنيم به يكی از دو طرف ، يعنی احتمال يك طرف میچربد. مثلا احتمال اينكه عالم متناهی باشد میچربد ، و يا برعكس . در اينصورت آن حالت رجحان ذهن خود را ظن يا گمان میناميم . 3 - اين كه از دو طرف ، يك طرف به كلی منتفی شود و به هيچ وجهاحتمال داده نشود و ذهن تنها به يك طرف ، تمايل قاطع داشته باشد . ناماين حالت را يقين میگذاريم . ما در ابتدا كه درباره مسائل نظری در مقابل مسائل بديهی میانديشيم شكمیكنيم ، ولی وقتی كه دليل محكمی پيدا كرديم يقين پيدا میكنيم ، لااقلبرای ما گمان پيدا میشود . مثلا در ابتدا اگر از يك دانش آموز بپرسيد آيا آهن ، اين فلز محكم ،اگر حرارت ببيند انبساط پيدا میكند يا نه ؟ جوابی ندارد كه بدهد ،میگويد نمیدانم . مطلب برايش مشكوك است ، اما بعد كه دلائل تجربیبرايش گفته شد يقين پيدا میكند كه آهن در اثر حرارت انبساط پيدا میكند. همچنين است حالت يك دانش آموز در مسائل رياضی . پس يقين به يكقضيه ، مستلزم نفی احتمال طرف مخالف است . هرگز يقين به يك قضيه با احتمال مخالف سازگار نيست ، همچنانكه ظن وگمان به يك قضيه مستلزم نفی احتمال مساوی طرف مخالف است و با احتمالمساوی ناسازگار است ، ولی البته با احتمال غير مساوی ناسازگار نيست .اكنون میگوييم قطعی شدن و علمی شدن و حتی راجح |