پس آنچه بر اين رابطه حاكم است وجوب و ضرورت است . ولی اگر بگوييم عدد پنج جفت است ، رابطه ، رابطه امتناعی است . يعنیعدد پنج از جفت بودن امتناع دارد و عقل ما هم كه اين معنی را درك میكنداز قبول آن ابا دارد . پس رابطه حاكم ميان عدد پنج و جفت بودن امتناع واستحاله است . اما اگر بگوييم امروز هوا آفتابی است ، رابطه ، يك رابطه امكانی است، يعنی طبيعت روز نه اقتضا دارد كه حتما آفتابی باشد و نه اقتضا دارد كهحتما ابری باشد . بر حسب طبيعت روز هر دو طرف ممكن است . در اينجارابطه ميان روز و آفتابی بودن رابطه امكانی است . پس رابطه ميان هر موضوعی با هر محمولی كه در نظر بگيريم ، در حاق واقعاز يكی از اين سه كيفيت كه احيانا آنها را به ملاحظه خاصی " ماده " نيزمینامند خالی نيست . آنچه ما اينجا گفتيم سخن منطقيين بود . فلاسفه كه بحثشان درباره وجود است ، میگويند هر " معنی " و " مفهوم" را كه در نظر بگيريم و موضوع قرار دهيم و " وجود " را به عنوانمحمول به آن نسبت دهيم از يكی از سه قسم خارج نيست : يا رابطه وجود باآن مفهوم و معنی ، وجوبی است يعنی ضرورتا و وجوبا آن چيز وجود دارد ، ماآنرا واجب الوجود میناميم . بحث خدا در فلسفه تحت عنوان بحث اثبات واجب الوجود ذكر میشود .براهين فلسفی حكم میكند كه موجودی كه نيستی بر او محال است و هستی برایاو ضروری است وجود دارد . |