بحثی نيست ، سخن در اين است كه چه تغييراتی تدريجی و زمانی است و چهتغييراتی دفعی و آنی . تغييرات تدريجی در اين فلسفه به نام حركت ناميدهمیشود و تغييرات دفعی به نام كون و فساد ، يعنی به وجود آمدن دفعی بهنام ( كون ) خوانده میشود و فانی شدن دفعی به نام ( فساد ) . و چون ازنظر ارسطو و پيروان او تغييرات اساسی جهان مخصوصا تغييراتی كه در جوهرهارخ میدهد ، همه دفعی است ، اين جهان را جهان كون و فساد میخواندند .آنجا كه تغييرات ، دفعی است ، يعنی صرفا در يك لحظه صورت میگيرد ،در غير آن لحظه ثبات برقرار است . پس اگر تغييرات را دفعی بدانيم ،نظر به اين كه آن تغييرات در يك " آن " صورت میگيرد و در غير آن "آن " يعنی در " زمان " ثابتاند ، اينچنين متغيراتی متغير نسبی وثابت نسبی میباشند . پس اگر تغيير ، به نحو حركت باشد تغيير مطلق استو اگر تغيير به نحو كون و فساد و به نحو آنی باشد ، تغيير نسبی است .پس ، از نظر ارسطوئيان اگر چه شیء ثابت يكنواخت مطلق در طبيعت وجودندارد ( بر خلاف نظر ذيمقراطيسيان ) بلكه همه چيز متغير است ، اما نظربه اين كه عمده در طبيعت جوهرها هستند و جوهرها تغييراتشان دفعی استپس جهان ، ثبات نسبی و تغيير نسبی دارد و ثبات بيش از تغيير بر جهانحاكم است . ارسطو و ارسطوئيان - چنانكه میدانيم - اشياء را به نحو خاصی دسته بندیكردهاند و مجموعا اشياء را داخل ( يا تحت ) ده جنس اصلی كه آنها رامقوله مینامند دانستهاند به اين ترتيب : مقوله جوهر ، مقوله كم ، مقولهكيف ، مقوله اين ، مقوله وضع ، مقوله متی ، |