فلاسفه ، حدوث را به " مسبوق بودن هستی شیء به نيستی خودش " و قدمرا به " مسبوق نبودن هستی شیء به نيستی خودش " تعريف میكنند . پسحادث عبارت است از چيزی كه نيستيش بر هستيش تقدم داشته باشد و قديمعبارت است از موجودی كه نيستی مقدم بر هستی برای او فرض نمیشود .بحث حادث و قديم اين است كه آيا همه چيز در عالم حادث است و هيچچيز قديم نيست ؟ يعنی هر چه را در نظر بگيريم قبلا نبوده و بعد هست شدهاست ؟ يا همه چيز قديم است و هيچ چيز حادث نيست ، يعنی همه چيز هميشهبوده است ؟ يا برخی چيزها حادثاند و برخی چيزها قديم ، يعنی مثلا شكلها، صورتها ، ظاهرها حادثاند ، اما مادهها ، موضوعها ، ناپيداها قديماند ؟و يا اين كه افراد و اجزاء حادثاند ، اما انواع و كلها قديماند . يا اينكه امور طبيعی و مادی حادثاند ولی امور مجرد و مافوق مادی قديماند ؟ ويا اين كه فقط خدا يعنی خالق كل و علة العلل قديم است و هر چه غير اواست حادث است ؟ بالاخره جهان حادث است يا قديم ؟ متكلمين اسلامی معتقدند كه فقط خداوند قديم است و هر چه غير از خدااست كه به عنوان " جهان " يا " ماسوی " ناميده میشود ، اعم از مادهو صورت ، و اعم از افراد و انواع ، و اعم از اجزاء و كلها ، و اعم ازمجرد و مادی همه حادثاند . ولی فلاسفه اسلامی معتقدند كه حدوث از مختصاتعالم طبيعت است ، عوالم مافوق طبيعت ، مجرد و قديماند . در عالمطبيعت نيز اصول و كليات قديماند ، فروع و جزئيات حادثاند . عليهذاجهان از نظر فروع و جزئيات حادث است اما از نظر اصول و كليات ، قديماست . |