پديد آمدند كه شكاك يا " سپتی سيست " خوانده شدند و معروفترين آنهاشخصی است به نام " پيرون " . شكاكان واقعيت را از اصل منكر نشدند ولیمطابقت ادراكات بشر را با واقعيت انكار كردند . آنان گفتند انسان در ادراك اشياء تحت تأثير حالات درونی و شرائط خاصبيرونی ، هر چيز را يك جور میبيند . گاهی دو نفر يك چيز را در دو حالتمختلف و يا از دو زاويه مختلف مینگرند و هر كدام او را به گونهایمینگرند . يك چيز در چشم يكی زشت است و در چشم ديگری زيبا ، در چشم يكی كوچكاست و در چشم ديگری بزرگ ، در چشم يكی ، يكی است و در چشم ديگری دو تا. يك هوا در لامسه يكی گرم است و در لامسه ديگری سرد . يك طعم برای يكیشيرين است و برای ديگری تلخ . سوفسطائيان و همچنين شكاكان منكر ارزشواقع نمائی علم شدند . عقائد سوفسطائيان و شكاكان بار ديگر در عصر جديد زنده شد . اكثر فلاسفهاروپا تمايل به شكاكيت دارند . برخی از فلاسفه ، مانند سوفسطائيان ،واقعيت را از اصل انكار كردهاند . فيلسوف معروفی هست به نام " بركلی " كه ضمنا اسقف نيز میباشد .اين فيلسوف به كلی منكر واقعيت خارجی است . ادلهای كه بر مدعای خويشاقامه كرده است آنچنان مغالطه آميز است كه برخی مدعی شدهاند هنوز احدیپيدا نشده كه بتواند دليلهای او را رد كند با اين كه همه میدانند مغالطهاست . كسانی كه خواستهاند پاسخ سوفسطائيان قديم از قبيل |