اما اگر اصطلاح غير شايع را بگيريم و منظورمان از فلسفه همان علمی باشدكه قدما آنرا فلسفه حقيقی و يا فلسفه اولی و يا علم اعلی میخواندند فلسفهتعريف خاص دارد و پاسخ سؤال ( فلسفه چيست ؟ ) اين است كه فلسفهعبارتست از : ( علم به احوال موجود از آن جهت كه موجود است نه از آنجهت كه تعين خاص دارد ، مثلا جسم است ، يا كم است يا كيف است ، ياانسان است ، يا گياه است و غيره ) . توضيح مطلب اين است كه اطلاعات ما درباره اشياء دو گونه است : يامخصوص است به نوع و يا جنس معينی و به عبارت ديگر درباره احوال واحكام و عوارض خاص يك نوع و يا يك جنس معين است ، مثل علم ما بهاحكام اعداد ، و يا احكام مقادير ، و يا احوال و آثار گياهان و يا احوالو آثار و احكام بدن انسان ، و امثال اينها كه اول را علم حساب ياعددشناسی میناميم ، و دوم را علم هندسه يا مقدار شناسی ، و سوم را علمگياه شناسی ، و چهارم را علم پزشكی يا بدن شناسی ، و همچنين ساير علوم ازقبيل آسمان شناسی ، زمين شناسی ، معدن شناسی ، حيوان شناسی ، روانشناسی ،جامعه شناسی ، اتم شناسی و غيره . و يا مخصوص به نوع خاص نيست ، يعنی موجود از آن جهت كه نوع خاصاست آن احوال و احكام و آثار را ندارد ، بلكه از آن جهت دارای آن احكامو احوال و آثار است كه ( موجود ) است . به عبارت ديگر جهان گاهی ازنظر كثرت و موضوعات جدا جدا مورد مطالعه قرار میگيرد و گاهی از جهتوحدت ، يعنی ( موجود ) را از آن جهت كه موجود است به عنوان يك ( واحد) در نظر |