كنيم او اين مطلب را قبول ندارد كه آنها در پی كسب قدرت نبودهاند وچيزی نمی خواستهاند . آنهايی كه منكر نبوت هستند میگويند هر كسی در دنيايك چيزی می خواهد يعنی به يك چيز قانع میشود ( اين حرفی است كهگفتهاند و میگويند ) ، عدهای اساسا آن شوری كه در آنها هست حكومت معنویبر مردم كردن است . حتی گاهی يك تعبير زشتی هم درباره بعضی افرادی كهخيلی علاقه دارند به سالوس و به اينكه مردم به آنها عقيده داشته باشندمیكنند كه " جنون پيغمبری دارند " . مقصودشان اين است كه يك عده دردنيا هستند كه اينها اساسا شور و تمايلشان فقط و فقط به اين است كه مردمبه آنها اعتقاد داشته باشند . اين خودش يك نوع منفعت است . اين راشما نمیتوانيد صد در صد بگوييد كه انبياء چون مال نمیخواسته اند قدرت همنمیخواستهاند ، البته از نوع قدرتی كه سلاطين داشتهاند قبول داريم [ كهنمیخواستهاند ] . آن جور قدرتی كه سلاطين دارند كه میخواهند مال و ثروتجمع كنند و هدف آخرشان اين است كه شكم و غريزه جنسیشان را اشباع كنندمسلم نبوده . هيچكس اينها را از سنخ پادشاهان ندانسته است يعنی كسینمیگويد كه پيغمبران نظير ملوك و سلاطين هستند ، همينطور كه كسی اينهارا در رديف علماء و فلاسفه هم نشمرده . به هر حال هركس تيپ ديگری شمردهاست ، اما تيپ ديگر بشمارند غير از اين است كه اينها را من جانب اللهبدانند . . 5 " موفقيت عظيم و بینظير داشتهاند " . اين هم درست است .. 6 " تعليماتشان با تعليمات ديگران ( فلاسفه و دانشمندان ) متفاوتبوده ، سبك متفاوت بوده " . اين هم حرف درستی است ، نه علماء ودانشمندان پيامبران را در رديف سلسله خودشان میشمارند و نه پيامبرانآنها را در رديف خودشان ، سبك متفاوت است . توضيح هم دادهاند بهاينكه علماء و فلاسفه سبكشان سبك منظم از مقدمه به نتيجه رفتن است ،خلاصه سبك فكری و استدلالی است ، از يك مقدماتی قدم به قدم جلو میروند ،بعد به يك نتيجهای میرسند ، بعد آن نتيجه را مقدمه قرار میدهند و بعد بهنتيجه ديگری میرسند . اصلا پيامبران سبكشان سبك استدلالی و منطقی و اينحرفها نيست ، كه البته اين تا اندازهای درست است نه اينكه كاملا درستباشد . بعد هم خود ايشان درباره قرآن [ قائل به ] استثناء شدهاند كه چونساير كتب آسمانی در عصر صباوت بشر بوده اين جور بوده ولی قرآن كه دردوره بلوغ بشريت است راه عقل و منطق را با اين راه توأم كرده است چوندر قرآن اساسا استدلالهای |