يكديگر قرار میدهند و اين اعجاب را بر میانگيزد . در قرآن اتفاقا تشبيههم زياد به كار نرفته و با اين حال زيباست و فوقالعاده هم زيباست .تشبيه در قرآن بسيار كم است . قرآن در عين اينكه از مقوله زيبايی استباز با عقل و روح و فكر انسان سر و كار دارد يعنی مسائلی كه میگويد همانمسائلی است كه عقل میپذيرد . كتاب هدايت و راهنمايی است . شعر فقطزيبايی است ، راهی را نمیخواهد نشان بدهد . جايی كه كسی میخواهد راهیرا نشان بدهد ، او ديگر نمیتواند با تعبيرات شاعرانه كه همهاش تخيلاست راه را نشان بدهد . وقتی كسی میخواهد يك مطلب را برای ديگری بيانكند بايد همان عين حقيقت را به او بگويد ، و در قرآن با اينكه تمامآيات آن تعليم و ياد دادن است ، همان عين حقيقت را گفتن و بيان كردناست ، در عين حال زيبايی هم هست . بودهاند در ميان علمای اسلام كه با توجه به اينكه قرآن در بسياری ازآياتش به محتويات خودش يعنی به مطالبش تحدی میكند ، به اينكه ببينيدچه مطالبی در اينجا هست ، و بعد مجذوب اين جهت قرآن شدهاند و به حق هممجذوب شدهاند ، گفتهاند اين حرفها چيست كه آمدهاند قرآن را تنزل داده وگفتهاند كه " اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت آن است " . نخواستهاندمساله فصاحت و بلاغت را انكار كنند ، خواستهاند بگويند قرآن به اينجهتش اعتنايی ندارد . بعضی ديگر كه مجذوب فصاحت و بلاغت قرآن شدهاندبه محتويات قرآن چندان توجه نكردهاند . ولی البته قول صحيح قول هماناشخاصی است كه میگويند هيچ جنبه را نبايد مورد غفلت قرار داد ، قرآنمعجزه است هم به محتويات خودش و هم به لفظ و شكل و زيبايی خودش . چونما الان راجع به جنبه لفظی فیالجمله بحث میكنيم از اين جهت است كه راجعبه آن سخن میگوييم . به طور قطع ، تاريخ نشان میدهد كه همان كاری كه عصای موسی برای موسیمیكرده است قرآن برای پيغمبر میكرده است ، يعنی همين آيات قرآن را كهمیخواند افراد كشيده میشدند و میآمدند به طرف اسلام . كارش همين بود ، ولهذا كفار قريش جلوی او را میگرفتند . آنها هم كه میگفتند ساحر و جادوگراست مقصودشان اين بود ، میگفتند در سخنش نوعی جادو به كار است . مثلاين جادوگرها كه میگويند يك وردی يك چيزی میخوانند بعد يك كسی رامیكشانند ، اينها هم به مردم میگفتند اين جملههايی كه اين میگويد يكوردهای جادويی است كه وقتی |