میبينند . اگر بگوييد اينهمه جلسات افراد رفتهاند شركت كردهاند وگفتهاند ما شنيديم صداهايی را و ما ديديم كه ميز حركت كرد ، میگويند ازبس آنجا به شما تلقين میكنند ! نه ميز حركت میكند نه شبحی ظاهر میشود ،نه روحی از بيرون میآيد آنجا و نه روح اين شخص تجسم پيدا میكند ، پی درپی تلقين میكنند ، باور مستمع میآيد كه چنين چيزی هست ، چيزی را كهباورش میآيد به چشمش میآيد كه میبيند ، واقعا نمیبيند ولی خيال میكند ،تمام اينها خيال است ، كه البته اين فرضيه سوم فرضيه بعيدی است يعنینمیتوان قبول كرد كه واقعا انسان در جلسهای اين مقدار را كه میبيند اينميز حركت میكند بگويد نه ، ميز حركت نمیكند من خيال میكنم ميز حركتمیكند . اينطور نيست ، ولی اگر فرض هم بكنيم چنين چيزی هست باز هم ازقوه شگرف روحی حكايت میكند كه لااقل در انسان قوهای هست كه میتواندانسان را آنچنان تحت تأثير قرار بدهد كه دنيايی را كه وجود ندارد ببيند.به هر حال همه اينها نشانههای قوای مرموز و استعدادهای غير عادی استكه در افراد بشر وجود دارد . آيا اين مقدار برای اينكه نمونهای باشد وبرای اينكه ما تعجب نكنيم از معجزات و خوارق عاداتی كه به انبياء خيلیتفاوت دارد ، يعنی درجه بسيار شديدتری است ، ولی آيا اينها نشانه ايننيست كه در بشر يك استعداد روحی فوقالعاده يا وجود دارد ؟ معجزه انبياءغير از اينكه از نظر درجه و قوت و شدت خيلی مهمتر و فوقالعادهتر است ،يك فرق ديگر هم با اينها دارد كه آن فرق را بايد ان شاءالله در جلسهآينده بگوييم . مبنايش اين است كه گفتيم اساس اين قضايا بيشتر برايمانو عقيده و فكر خود انسان است كه در خود انسان چقدر اين ايمان پيدا شدهباشد ، بستگی دارد كه انسان ايمان به قدرت خدا پيدا كند يا ايمان بهقدرت خود . البته هر دوی اينها يكی است يعنی آن قدرتی كه در خود میبيندآن را اول قدرت حق ببيند و بعد قدرت خود ، يا اينكه آن را فقط قدرتخود ببيند . اگر انسان فقط به نفس خودش ايمان پيدا كند آنجاست كهالقائات و الهاماتش همه میشود شيطانی . عمل رياضت كشان منتهی میشود بهايمان قوی و شديدی كه به روح و نفس خودشان فقط ، پيدا میكنند ولی ايمانیكه در روح انبياء و اولياء پيدا میشود ايمان به قدرت بینهايت پروردگاراست ، خودش را هم كه میبيند به عنوان پرتوی از قدرت پروردگار میبيند وبه همين دليل آنچه او میفهمد و درك میكند خطا ندارد و آنچه |