خودم میديدم ( اين باز مهم نيست چون مربوط به گذشته است ) . گفت يكوقتی برای من در سحر اين حالت پيدا شد كه من [ خودم را ] يك نفر ديگری- كه او هم از دوستانش بوده - [ میديدم ] ، من خودم را او میديدم و اورا خودم ، و خودم را او ديدم در حالی كه از رختخواب بلند شد رفت وضوگرفت و نماز خواند ، تمام كارهايی كه او میكرد میديدم خودم دارم میكنم ،خودم را او میديدم ، تنها در وقتی كه او رفت برای قضای حاجت كشف عورتكرد مثل اينكه بر من پوشيده شد . فردا من از او پرسيدم ، تمام جزئياتی كهمن در آن وقت خودم را او میديدم ، همان كارهايی بود كه آن شب او انجامداده بود . بحث من سر حرف اقبال در اينجاست : " اين اتصال با ريشه وجود به هيچ وجه مخصوص آدمی نيست ( 1 ) . شكلاستعمال كلمه " وحی " در قرآن نشان میدهد كه اين كتاب آن را خاصيتی اززندگی میداند ( 2 ) ، و البته اين هست كه خصوصيت و شكل آن بر حسبمراحل مختلف تكامل زندگی متفاوت است ( 3 ) . گياهی كه به آزادی درمكان رشد میكند ، جانوری كه برای سازگار شدن با محيط تازه زندگی دارایعضو تازهای میشود و انسانی كه از اعماق درونی زندگی ، روشنی تازهایدريافت میكند همه نماينده حالات مختلف وحی هستند كه بنا بر ضرورتهاینوعی كه اين ظرف پذيرای وحی يا ببنا بر ضرورتهای نوعی كه به آن تعلقدارد اشكال گوناگون دارد " . اين حرف به نظر من بسيار حرف متين و حرف صحيح و درستی است و موارداستعمال كلمه " وحی " در قرآن همين مطلب را تأييد میكند ولی بحث مادر مطلق وحی پاورقی : . 1 وحی به قول او يعنی " اتصال با ريشه وجود " و اين هم مخصوص آدمینيست . . 2 چون میبينيم كه وحی را تنها در مورد انسان نمیگويد ، در مورد زنبورعسل میگويد ، در مورد مورچه میگويد ، در مورد درخت میگويد و در مورد همهاشياء ، كه من در حاشيه نوشتهام : " بلكه خاصيتی از وجود و اختصاص به جاندارها ندارد " برای اينكه میگويد : " و اوحی فی كل سماء امرها" ( فصلت / 12 ) در هر چيز ، كاری كه بايد انجام بدهد به او وحی كردهايم . راجع به زمين و آسمان در آن آيهای كه میفرمايد : " ثم استویالی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها »" ( فصلتأ 11 ) با كلمه " قال " بيان میكند . در قيامت هم راجع به زمينمیفرمايد : " يومئذ تحدث اخبارها 0 بان ربك اوحی لها »" ( زلزال أ4 و 5 ) وحی نسبت به زمين هم اين است . نسبت به جاندارها هم كه درقرآن زياد هست كه مفصل است . . 3 شكلش فرق میكند ( چون حقيقت اينها هدايت است ، همان رهبری وكشيدن از جلو زمين يك شكل مخصوص است ، وحی به نباتات كه در يك درجهعاليتری هستند به شكل ديگری است متناسب با ساختمان و هستی و درجههستیشان ، وحی در حيوانات و حشرات به شكل ديگری است ، و وحی در انسانو مقام نبوت به شكل ديگری . |