لااقل با ديدن مجسمهاش برای خودتان تسلی خاطری ايجاد كنيد . مجسمهاش راساختند . مردم به عنوان ديدار او میرفتند پيش مجسمهاش . كم كم نزدمجسمه او تعظيم میكردند و به تدريج معتقد شدند كه اصلا يك خاصيتی در اينمجسمه هست ، روح اسقلينوس در اين مجسمه حلول كرده است . بعد میرفتندحاجتهای خودشان را از اين مجسمه میخواستند . كم كم خداپرستی تبديل شد بهبتپرستی . در حديث اين است كه اصل ، خداپرستی است و بعد بتپرستی .بعضی از مستشرقين و نيز ديرينهشناسها همين عقيده را دارند . يك مردآلمانی معروفی هست به نام ماكس مولر ، او نظريهای دارد كه من زياد دركتابها ديدهام . ژول لابوم كه تفسير آيات القرآن الحكيم را نوشته وديگران اين نظريه را از او نقل میكنند و شايد در ميان اروپاييها او اولينكسی است كه اين نظر را اظهار داشت كه توحيد بر بتپرستی تقدم داشته .پس ما بهطور كلی قبول داريم كه [ اول خداپرستی در ميان بشر بوده وبتپرستی زاييده خداپرستی است ] ، از طرف ديگر قبول داريم كه پيغمبراندر همه جای دنيا بودهاند و مردم را به يگانهپرستی دعوت میكردند ، پسعقايد انحرافی دوگانهپرستی و چندگانه پرستی و بت پرستی بعد پيدا شده .حالا مانفی نمیكنيم كه واقعا در تعليمات اصلی زردشت يك يگانهپرستیواقعی بوده است ، هيچ اين مطلب را نفی نمیكنيم ولی حرف من اين است :در آنچه كه الان به نام زردشت موجود است ، اگر ما بخواهيم فقط اين راملاك قرار بدهيم [ چه میبينيم ] . من هميشه گفتهام ما روی عقايد اسلامیخودمان كه مجوس را اهل كتاب میدانند معتقديم كه ريشه اصلی دين مجوسخداپرستی و يگانه پرستی بوده . اما اگر ما روی تاريخ بخواهيم ثابت بكنيمنمیتوانيم ثابت بكنيم چون در اين صورت بايد به وسيله آثار باقيماندهثابت بكنيم و دراين آثار ، گذشته از اينكه ضد و نقيض ، فراوان است ،همان چيزهايی هم كه در " گاتها " هست كه دلالت میكند بر يگانهپرستی ،فقط تا همين حد دلالت میكرد كه زردشت منع كرد از اينكه ارواح خبيثه راپرستش كنند و دعوت كرد كه خدای يگانه را كه منشأ خيرات است پرستشكنند . اين ، توحيد در عبادت را میرساند ولی ما پيدا نمیكنيم درتعليمات زردشت كه آنچه كه بشر آن را بدی و پليدی میداند مثل زلزله آيامنشأش همان خدايی است كه ما پرستش میكنيم يا يك قدرت ديگر است واگر قدرت ديگری است آيا آن قدرت را |