شديد است و اين خيلی ضعيف ، مثل اينكه نور خيلی ضعيفی را بگوييد كه اينهم از نوع خورشيد است . مقصود اين است كه آن قوی است و اين ضعيف ،بالاخره نور نور است ولی آن قوای آن است اين ضعيفش . میگويند اين حسدر همه افراد كم و بيش وجود دارد و قویترش آن چيزی است كه در پيغمبرانوجود دارد . اين نظريه در قديم بوده است يعنی فلاسفه قديم كه درباب " نفس "صحبت میكرد ند اين استعداد را پذيرفتهاند ، امروز هم اين قدر من میتوانمعرض بكنم كه عدهای از اكابر روانشناسهای امروز اين را پذيرفتهاند ، ازجمله ويليام جيمز است كه مرحوم فروغی در كتاب سير حكمت دراروپا (جلدسوم ) اين مطلب را از او نقل كرده است . او روانشناسی را بر پايهآزمايش گذاشته ، روانشناسیاش روانشناسی آزمايشی است و معتقد است كهمن در آزمايشهای خودم به اين مطلب رسيدهام كه بعضی از افراد بشر اين حسدر آنها وجود دارد كه گاهی از باطن ، يك راهی به جای ديگر پيدا میكنند وبه قول خود او اين منها ( من من و من شما و من ايشان ) مثل چاههايی استكه از زمين كنده باشند ، آبهايی كه از زير زمين میآيد به روی زمين ، اينيك چشمه است آن يك چشمه و آن يك چشمه ، اينها از همديگر جدا هستندولی در آن زير زمين ، در آن اعماق میتوانند به همديگر متصل بشوند بااينكه از رو از هم جدا هستند . منها ممكن است از آن زير يك پيوستگی وارتباطی داشته باشند كه به همديگر متصل میشوند و از آن راه است كه ممكناست من از ضمير شما آگاه شوم ، شما از ضمير من آگاه شويد و يا آگاهی بهقدری كامل باشد كه يك نفر از ضمير همه آگاه بشود . به هر حال ، اين نظريه كه وحی را يك حس مخصوص و يك شعور مخصوص ويك استعداد مخصوص تشخيص میدهد میگويد دری از جهان ديگر - كه به جهانديگر هم معتقد است - به روی شخص باز میشود . اگر بگوييم مسأله فرشته چهمیشود ؟ فرشته نازل میشود يعنی چه ؟ میگويند فرشته همانی است كه اين بهاو اتصال پيدا میكند ، اين همان حقيقتی است كه اين او را در باطن میيابدولی روح انسان اين خاصيت را دارد كه به اصطلاح طبقه به طبقه و درجه بهدرجه است ، هر چيزی را در هر درجهای به نوع خاصی ادراك میكند . مثلامیگويند امر عادی كه در طبيعت وجود دارد اين يك وجود است ، به حسانسان كه میآيد آن را ادراك میكند يك مرتبه خاص ديگری از وجود است ،بعد میرود در عالم خيال ، آنجا شكل ديگری پيدا میكند ، بعد |