و بعد بايد مهندسیاش درست باشد . و لهذا ما میبينيم بهترين مهندسانفكریای كه ارسطو ساخته است افكارشان غلط از آب در آمده چون روی موادفكریشان خوب فكر نكردهاند ، از مواد خراب آمدهاند [ ساختمانی ] بامهندسی خوب ساختهاند . صغری و كبری و نتيجهگيری يعنی از جهت شرايطی كهصغری بايد چنين باشد ، كبری چنين باشد ، شكل بايد چنين باشد درست ، ولی[ چه بسا ] مادهای كه به كار بردهاند غلط بوده ، در نتيجه فكرش غلط ازآب درآمده است . اين بود كه علمای جديد آمدند گفتند كه ما بايد دنبال اين مطلب برويمكه مواد فكرمان صحيح باشد ، از اول مواد غلطی استفاده نشود . حتی آمدندتحقير كردند و گفتند اينكه ارسطو دنبال مهندسی فكر رفته اصلا چندان به آناحتياجی نيست ، هر كسی به حكم فطرت خودش اين مقدار را میفهمد ، مهندسیفكری اين قدر درس خواندن نمیخواهد ، ماده بايد صحيح باشد . اهميت زيادیكه بيكن و دكارت در دنيا پيدا كردهاند روی اين جهت است . گشتند كهببينند چه راهی پيدا میكنند كه مادههای فكر ، غلط از آب در نيايد .البته اروپاييها به طور كلی هر چيزی كه میگويند ولو در دنيای علم و فكرسابقه هم داشته باشد غالبا به خودشان نسبت میدهند يعنی حاضر نيستند قبولكنند كه در گذشته هم چنين چيزی بوده . فعلا من به اين كار ندارم . درتاريخ فلسفه میبينيم مثلا بيكن در اينجا يك بيانی دارد میگويد چند چيزاست كه بشر را به خطا میاندازد ( 1 ) ( او همان خطای مادی را میگويد ،به خطای صوری هيچ كار ندارد ) : بتهای طايفهای ، بتهای شخصی كه ممكن استيك فرد بالخصوص گرفتارش باشد ، بتهای بازاری كه مقصود بتهای اجتماعیاست ( باز بتهای فكری اجتماعی را میگويد ) ، ديگر بتهای نمايشی . او هرمكتب فلسفی را يك نمايشنامه فرض میكند ، مكتبهای فكری دنيا كه اسباباشتباه بشر میشود . اينها را " بتها " اصطلاح میكند . اولا میگويد طبيعت بشر يك طبيعتخاصی است كه يك بتهايی برای خودش میسازد كه فكرش را به غلط میبرد ،بعد هم بت شخصی و بازاری و غيره . دكارت به يك مسائل ديگری توجه كرد . آنچه كه دكارت در درجه اول توجهكرد كه پاورقی : . 1 میگويند او " بت " اصطلاح كرده است ( در سير حكمت در اروپااينطور ترجمه شده ) . مقصود بت پرستیهايی است كه نوع انسانها دارند .بتپرستی فكری را میگويد كه انسان را از راه خودش منحرف میكند . |