بعد از او آمدهاند هرگز به پای او نرسيدهاند ، [ اين خودش اعجاز است ].مرحله ديگر ، مقررات و قوانين است ، چون قرآن در عين حال واضع يكسلسله مقررات و قوانين است چه درباب عبادات چه درباب مسائل اجتماعیكه اصطلاحا در فقه آنها را " معاملات " میگويند ، درباب حقوق اجتماعی ،درباب حقوق خانوادگی . مثلا همين مسأله حقوق زن ، چون من خودم در اينمسأله به نسبت بيش از ساير مسائل مطالعه دارم ، و پس از مطالعه كردندر همين موضوع وقتی كه بينی و بين الله قرآن را مطالعه كردم و دقيقا تاحدودی كه برايم مقدور بود در همين زمينه حقوق زن رسيدگی كردم ديدم سطحقرآن خيلی سطح عالی عجيبی است . وقتی من همان را مقايسه كردم با رواياتیكه در اين زمينه آمده است چون روايت بالاخره دست بشر رسيده ، قرآنمتواتر است يعنی كلام خداست كه عين همان كلام به ما رسيده ، انگارواسطهای نخورده است ، ولی روايات را راويان نقل كردهاند ، احتمال اينكهيك كلمه زيادتر يا كمتر و يا همه آن را به كلی جعل كرده باشند هست ديدممنطق روايات اسلامی درباب حقوق زن هرگز به سطح قرآن نمیرسد . وقتی كه بهفقه اسلامی مراجعه كردم ديدم چون سليقههای شخصی فقها هم كه متأثر از محيطو زندگیشان بوده خواه ناخواه در آراءشان تأثير داشته ، يك درجه پايينتراز اخبار و روايات است . بعد وارد عرف مسلمين كه شديم ديديم حتی يكدرجه هم از فقه اسلامی پايينتر است . آنگاه انسان فكر میكند كه يك مردامی درس ناخوانده چقدر میتواند بهطور عادی روشن و روشنفكر باشد كه حتیدانشمندانی كه سالها در مدارس تحصيل میكنند اينطور نتوانند مطالب راروشن ببينند و درك كنند . از اينها كه بگذريم ، يك سلسله مسائل ديگر پيش میآيد كه در آنها بايداز متخصصين ديگر استمداد كرد و آنها در اين زمينهها بحثهايی كردهاند .البته میدانيد كه قرآن اينجور مسائل را به مناسبت مسائل ديگر میآورد .مسائلی كه قرآن درباب طبيعت و به اصطلاح در طبيعيات آورده است ،درباره باد بحث كرده ، درباره باران بحث كرده ، درباره زمين بحث كرده، درباره آسمان بحث كرده ، درباره حيوانات بحث كرده است . البته دراين قسمت مفسرين قديم كم و بيش بحث كرده بودند ولی علمای جديد از وقتیكه علوم طبيعی پيشرفت خوب و نمايانی كرده است بيشتر در اين مسائل قرآندقت كردهاند . تفسير طنطاوی بيشتر كوششش اين است كه طبيعيات قرآن رابا توجه به طبيعيات جديد روشن كند و ثابت نمايد كه آنچه كه قرآن در اينزمينهها گفته است |