گهی بر طارم اعلی نشينيم |
گهی تا پشت پای خود نبينيم |
و در آخر میگويد :
اگر درويش ( 1 ) در حالی بماندی |
سر و دست از دو عالم بر فشاندی |
اگر آن حالتی كه برای درويش پيدا میشود برايش باقی بماند از افلاك هممیرود بالاتر ولی برقی است كه برايش میجهد .
برقی از منزل ليلی بدرخشيد سحر |
وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد |
در زمينه اينكه اين حالتها به صورت يك برق پيدا میشود و بعد زايلمیشود و بعد او در فراق آن برق خيلی ناله میكند از اين چيزها زياد است .در كلمات حضرت امير هم كلمه " برق " است . در نهجالبلاغه است كهمیفرمايد : " « قد احيا عقله و امامت نفسه » " عقل خود را زنده كرد ونفس خود را ميراند " « حتی دق جليله و لطف غليظه » " تا اينكه - خلاصه- آن غلظتهايش تبديل به لطافت شد " « و برق له لامع كثير البرق »" (2)بعد يك لمعانی كه برق زياد دارد برايش ظاهر میشود .
پاورقی : . 1 نه اينكه خود سعدی درويش و صوفی است ؟ . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 218