بار هم برای ما اتفاق نمیافتد كه دستمان را در آتش نگه داريم ، چرا ؟برای اينكه در نهايت وضوح قضيه را ادراك میكنيم كه اگر دستمان را بهآتش بزنيم میسو زد و رنج میبريم و به حيات خودمان هم علاقهمند هستيم .ما در تمام عمر يك بار خودمان را در آتش نمیاندازيم ، در چاه همنمیاندازيم ، ولی آيا اين معنايش آن است كه قدرت ما محدود است كهچنين كاری را بكنيم ؟ يا نه ، روح ما ، علو روح ما و علم ما به ما اجازهنمیدهد چنين كاری بكنيم ، نه به معنای محدود كردن ، [ بلكه به اين معناكه ] نمیكنيم . اين نهايت اختيار و اراده ماست . نظام عالم آنچنان كههست ، نظام احسن و اجمل است . علوم ذات پروردگار ايجاب میكند چنيننظامی را . نظامی غير از اين نظام هرگز به وجود نمیآيد ، ولی نه به اينمعنی كه خداوند قدرتش محدود است ، علو ذات پروردگار ايجاب میكنداولين ( 1 ) صادر از ذات او چه موجودی باشد ، دومين و سومين صادر - كههمين جور نظام جريان پيدا كند - چيست . و عجب اين است كه خود آقای شريعتی بعد به آيات قرآن كه تمسك میكنندكه " « سنة الله فی الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا » "( 2 ) میگويند اين اختصاص دارد به سنت خداوند درباره بندگان و مخصوصبندگان است ، يعنی خداوند درباره بندگانش كه پاداش يا كيفر میدهد ، ازيك سنت لا يتغيری پيروی میكند . بعد میگويد چرا ؟ میگويد " برای اينكهاگر غير از اين باشد قبيح است بر خداوند تبارك و تعالی " . [ طبق ايننظر ] اگر خداوند سنت داشته باشد و سنتش لا يتغير باشد ، اين منافی باآزادی مشيت خدا و منافی با كمال قدرت خداوند است . چه فرق میكند كه درمورد بندگان باشد يا در مورد غير بندگان . ايشان قبول میكنند ، بايد همقبول كنند ، میگويند چنين چيزی محال است كه خداوند يك بنده مطيع را بهجهنم ببرد و يك بنده صد در صد گنهكار را به جای او به بهشت ببرد ، بجایعلی بن ابيطالب را العياذ بالله به جهنم ببرد بجای ابوجهل و ابوجهل رابه بهشت ببرد بجای علی بن ابيطالب ، چنين چيزی محال است . شما كهمیگوييد چنين چيزی محال است پس قدرت و مشيت خدا را محدود كردهايد .نه ، اين كه محدوديت نيست . خداوند بر طبق عدالت عمل میكند و خداوندظلم نمیكند و هرگز هم نخواهد كرد و سنت او عدالت است . نه معنايش ايناست كه پاورقی : . 1 مقصود از " اول " اول زمانی نيست . . 2 احزاب / . 62 |