منطقی ، فلسفی - میبينيم كه آن را به صورت يك امر ضروری و قطعی و غيرقابل تخلف ادراك میكنيم ، خيال میكنيم علم ، ديگر علم است ، چه فرقاست ميان رياضيات و طبيعيات ؟ چطور شد يك قانون رياضی ، قطعی و لايتغير هست ، قانون طبيعی نيست ؟ قانون ديگر قانون است ، قانون علمقانون علم است . نه ، اين جور نيست . در قوانين طبيعی اصلا ضرورتش رااز اول ما كشف نكردهايم كه در مقابل ضرورت آن گير باشيم بعد بگوييمنقض اين قانون چطور میشود ؟ چطور ندارد ، اشكالی نيست . اگر مامقدماتقضيه را قبول كرديم اين اشكال نيست . اگر واقعا قبول كرديم خدايیدر عالم هست ، آنوقت میگوييم پيغمبری كه مدعی وحی است يك كاری میكندبرخلاف سنت معمولی عالم ، خدا هم اين كار را برخلاف اين سنت معمولمیكند به عنوان يك علامت . وقتی كه میخواهد يك علامتی به ما نشان بدهدكه اين كسی كه ادعا میكند كه من پيغمبر هستم از ناحيه من است ، خدا كهآن سنت و قانون را آنطور وضع كرده است يكدفعه در يك جا میآيد تغييرمیدهد . البته اين مطلب يك ريشه به اصطلاح فلسفی يا نيمه فلسفی هم در دنيایاروپا داشته باشد ولی نه اينكه درباب معجزات بحث میكردهاند . دربابمسائل فلسفی كه بحث میكردهاند ، وقتی كه علوم و فلسفهها از جنبههایتعقلی خودش گريزان شد و آمد بر پايه علوم قرار بگيرد و خواستند كه جزآنچه كه علم گفته است ، به صورت فلسفه نپذيرند ، بسياری از مسائل را ازروی فهميدگی - واقعا هم همين طور بايد گفت - طرد كردند و گفتند اگربناست ما فقط علم را بپذيريم و چيزی كه غير از علم باشد نپذيريم خيلی ازمسائلی كه تاكنون پذيرفتهايم نبايد بپذيريم ، از جمله قانون عليت است .قانون عليت اين است كه ما حادثهای را ناشی از حادثه ديگر میدانيم ،معلول آن میدانيم ، يعنی اصلا وجود اين را از آن میدانيم . میگويند اين راعلم كه بر پايه حس است به ما ارائه نمیدهد ، علم فقط دو پديده را يامقارن يكديگر و يا متوالی يكديگر به ما ارائه میدهد . علم نشو را - يعنیاينكه اين وجود از آن وجود متولد شده است ، از آن پيدا شده است - ديگرنمیتواند به ما نشان بدهد ، اين يك فرض فلسفی بوده كه ما قديم میكرديم. پس اصلا ما قانون عليت را نمیپذيريم تا چه رسد به اينكه قانون ضرورتعلت و معلول را بپذيريم كه بگوييم علت خاص معلول خاص را ايجاد میكندليس الا ، و معلول خاص فقط از علت خاص به وجود میآيد و غير از ايننيست . از نظر علم اينها پذيرفته نيست . پس اگر ما از نظر علم بخواهيمنگاه كنيم جز |