را از سنخ كار خودش میداند ولی حد اعلی و دست بالا ، و كاری كه از سنخ كار بشر و از حد و مرز بشريت خارج است . معجزههايی كه قرآن از پيغمبران نشان میدهد مخصوصا معجزه پيغمبران سلف - كه راجع به معجزه پيغمبر اسلام گفتيم جداگانه بايد بحث كنيم - چيزهايی است كه اصلا از مرز بشر و نبوغ بشری خارج است ( حالا ما نمی خواهيم بگوييم وجود داشته يا وجود نداشته كه بگوييداشخاص قبول ندارند ، ما اكنون بر اساس قبول معجزات داريم بحث میكنيم ، نظريات را عرض خواهم كرد ) مثل معجزاتی كه برای موسای پيغمبر يا عيسای پيغمبر نقل شده يا آنچه كه برای نوح نقل شده گرچه از استجابت دعاست نه معجزه و ايندو با هم فرق دارند . مثلا حضرت موسی يا يك لشگر انبوه مثلا صد هزار نفری دويست هزار نفری از مصر بخواهد بيايد به همين سرزمين فلسطين ، از غرب بخواهد بيايد به شرق ، بعد لشگر دشمن كه از او خيلی عظيمتر و قويتر است و اينها را لشگر " « شرذمة قليلون »" ( 1 ) میداند اينها را تعقيب كند ، بعد به ساحل بحر احمر برسد و با اشاره عصار يكدفعه دريا شكافته شود و مثل اينكه جاده برايش درست شود ، حتی آن لای و لجنهای كفش هم خشك شود ، كه قدرت رفتند داشته باشد كه اگر بخواهند به اين شكل بروند بتوانند : " « اضرب بعصاك البحر فانفلق فكان كل فرق كالطود العظيم »" ( 2 ) به او میگويند عصايت را بزن به دريا ، بزند به دريا ، دريا شكافته بشود ، بعد در قسمتهای مختلف كوچه بدهد ، ديوار ديوار بشود ، اين آبی كه به طبع خودش بايد بريزد ، همين جور [ به شكل ] ديوار بايستد تا اينها بيايند و رد بشوند . دشمن هم در عين حال مغرور بشود بيايد داخل بشود و تا وقتی كه همه افراد دشمن نيامدهاند در قعر دريا آب به حال خودش باشد ، بعد يكمرتبه آب به هم بيايد . اين را نمیشود گفت دست بالای بشر ، همه بشرها نزديك اين كار را انجام میدهند ، اين يك درجه از ديگران بالاتر است . تفاوت اين [ كار با ساير كارها ] مثلا از قبيل تفاوت گلستان سعدی است با پريشان قا آنی ، نه ، اين جور نيست . اين را يا بايد گفت وجود نداشته ، مثل كسانی كه اصلا منكر هستند ، و يا اگر كسی گفت چنين چيزی در جهان وجود داشته است اين تنها آن نيست كه ديگران ناتوانند از مثل او و دست پاورقی : |