نظريات درباره ماهيت عشق نظريات مختلفی در اين باره داده شده است . بعضی خودشان را با اينكلمه خلاص كردهاند كه اين يك بيماری است ، يك ناخوشی است ، يك مرضاست . اين نظريه ، میتوان گفت فعلا تابع و پيرو ندارد كه عشق را صرفايك بيماری بدانيم . نه تنها بيماری نيست بلكه میگويند يك موهبت است. آنگاه مسأله اساسی در اينجا اين استكه آيا عشق به طور كلی يك نوعبيشتر نيست يا دو نوع است ؟ بعضی نظريات اين است كه عشق يك نوعبيشتر نيست و آن همان عشق جنسی است ، يعنی ريشه عضوی و فيزيولوژيكدارد و يك نوع هم بيشتر نيست ، تمام عشقهايی كه در عالم وجود داشته ودارد با همه آثار و خواصش عشقهای به اصطلاح رمانتيك كه ادبيات دنيا رااين داستانهای عشقی پر كرده است مثل داستان مجنون عامری و ليلا تماماينها عشقهای جنسی است و جز اين چيز ديگری نيست . گروهی عشق را - همين عشق انسان به انسان را كه بحث درباره آن است -دو نوع میدانند . مثلا بوعلی سينا ، خواجه نصيرالدين طوسی و ملاصدرا عشق رادو نوع میدانند ، برخی عشقها را عشقهای جنسی میدانند كه اينها را عشقمجازی مینامند نه عشق حقيقی و معتقدند كه بعضی عشقها عشق روحانی يعنی عشقنفسانی است ، به اين معنا كه در واقع ميان دو روح نوعی كشش وجود دارد .عشق جسمانی منشأش غريزه است ، با رسيدن به معشوق و با اطفاء غريزه همپايان میيابد چون پايانش همين است ، اگر مبدأش |