« و اخترعهم علی مشيته اختراعا » آنها را بر طبق مشيت خودش اختراعكرد اختراع كردنی . " اختراع " نيز همان معنای " ابداع " را میرسانديعنی [ فقط ] از ناحيه خداوند ، اختراع است ، چنانكه مثلا ضبط صوت رايك كسی ابتدا میگوييم اختراع كرده ، بعد ديگران هر چه میآيند میسازندديگر عمل اينها اختراع شمرده نمیشود . « ثم سلك بهم طريق ارادته و بعثهم فی سبيل محبته » . بعد كه اينها راآفريد ، اينان را راه برد ( 1 ) و به راه انداخت در طريق اراده خودش .به قرينه جمله بعدی معنايش اين است : در طريق اينكه خلق ، او را ارادهكنند نه در طريقی كه او اراده كرده است در راهی كه او را میخواهند ،آنها را به راه انداخت و به حركت درآورد . جمله بعد مطلب را بيشترروشن میكند : « و بعثهم فی سبيل محبته » خلق را در راه محبت خودشبرانگيخت ( خيلی جمله عجيبی است ) يعنی اصلا تمام اين حركتها و جنبشهایخلق ، چه خودشان بفهمند و چه خودشان نفهمند ، در طريق محبت خداست . درمسأله عشق يك بحثهايی طرح كرديم ، [ گفتيم ] حتی آن كسی هم كه غير خدارا میجويد ، محرك اصلیاش جستجوی خداست ، اشتباه مصداق كرده . حال ،كلمه " خلق " كه در ابتدای اين جمله بود : " « ابتدع بقدرته الخلق »" ممكن است مقصود از آن ، مطلق خلق و آفرينش باشد كه قهرا شامل انسانهم میشود . در اين صورت معنای جمله اين است كه تمام دار وجود در طريقمحبت الهی در حركت است ، آن گياه هم كه حركت میكند جز عشق او چيزی درسر ندارد ، آن سنگ پاورقی : . 1 " سلك " سلوك كردن و راه رفتن است . " سلك " وقتی با " ب" " باء تعديه ) ذكر میشود يعنی راه بردن . |