داده است ، چنانكه به ايثار ، انسان ارزش داده كه با اثره فرق كردهاست . اگر شما اكنون میگوييد عدل بهتر است از ظلم ، صدق بهتر است ازكذب ، و امانت بهتر است از خيانت ، اينها در ذات خودشان مساوی هستند، اين انسان است كه به اينها ارزش داده . به اين آقايان بايد گفت " انسان ارزش را آفريده " يعنی چه ؟ يكوقت هست كه " انسان ارزش را میآفريند " به معنی اين است كه به چيزیكه واقعيت ندارد واقعيت میبخشد ، يعنی قبلا اينها واقعيتی نداشت ، بعدانسان به اينها واقعيت داد و اموری واقعيت دار شدند . واضح است كه اينها چيزی نيست كه انسان بيايد آنها را بسازد . قدرتخلاقيت انسان همان قدرت فن و صنعت است كه روی مادهای ، كاری انجاممیدهد ، شكلی و صورتی به آن میدهد ، و شما قبول داريد كه در اينجا شكل وصورت و ماده در كار نيست . پس " انسان اينها را خلق میكند " بهمعنای اينكه واقعيت واقعی به اينها میدهد اصلا معنی ندارد ، و فرضابخواهد واقعيت بدهد ، اساسا خود " معنويت " واقعيت دارد يا واقعيتندارد ؟ شما میگوييد اصلا معنويت واقعيت ندارد . در اين صورت انسانچطور میتواند به چيزی كه واقعيت پذير نيست واقعيت بدهد ؟ ! آفرينندگیانسان در اين مسائل همان است كه ما آن را " اعتبار " میناميم . اعتباريعنی چه ؟ اعتبار يعنی يك امر قراردادی . مثلا شما گروهی هستيد كه در اينمدرسه با يكديگر همكاری داريد ، میبينيد كه اگر بخواهيد همكاريتان سامانیداشته باشد بايد تشكيلاتی داشته باشيد ، و اگر بخواهيد تشكيلات داشتهباشيد بايد در ميان خودتان مثلا يك هيئت مديره ، يك هيئت اجرايی وغيره داشته باشيد و يك نفر را هم |