شناخته است و احيانا مدعی است كه مجهولی در مورد آنها ندارد ، در موردنزديكترين موجودات به خودش - كه خود همان عامل شناسايی يعنی انسان باشد- مجهولات زيادی دارد . يكی از مجهولات در مورد انسان همين مسأله فطريات ( 1 ) انسان است كهدر دو قسمت است : يكی در ناحيه شناختها ، دركها ، دريافتها ، و ديگر درناحيه خواستها و ميلها . فطريات انسان در ناحيه شناختها در ناحيه دريافتها و شناختها اين مسأله هست كه آيا انسان دارای يكسلسله معلومات فطری يعنی معلومات غير اكتسابی هست يا خير ؟ ما الانهزارها تصور و تصديق در ذهن خودمان داريم كه بدون شك اكثريت قريب بهاتفاق اينها اكتسابی است . از اين آيه قرآن كه در سوره مباركه نحل است ( « و الله اخرجكم من بطونامهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده لعلكم تشكرون ) ( 2 ) بعضی خواستهاند استنباط كنند كه همه معلومات انسان اكتسابی استو معلومات فطری در كار نيست . ظاهر آيه اين است كه وقتی خدا شما را ازشكم مادرانتان بيرون آورد هيچ چيز نمیدانستيد ، يعنی لوح ضمير شما صاف وپاك بود و هيچ نقشی در آن نبود ، چشم و گوش به شما داده شد كه مسلما بهعنوان نمونهای از حواس است و منحصر به چشم و گوش نيست و دل به شماداده شد كه مقصود مايه تفكر است ، يعنی در لوح ضمير شما چيزی نوشتهپاورقی : . 1 اگر هم دلتان میخواهد ، مثل بعضی از روانشناسها كلمه " غرائز "را به كار ببريد . . 2 نحل / . 78 |