به خود رسول اكرم كلمه " ذكر " اطلاق شده است : « قد انزل الله اليكمذكرا ، رسولا ». . . ( 1 ) . پس [ اين آيات ] نشان میدهد كه در عين حالقرآن قائل به مسائلی است كه برای آن مسائل ، تذكر و ياد آوری كافی استو استدلال نمیخواهد . مثلا در آيه " « هل يستوی الذين يعلمون و الذين لايعلمون »" ( 2 ) استفهام تقريری میكند ( 3 ) . قرآن در اين روش خود پاورقی : . 1 طلاق / . 10 . 2 زمر / . 9 . 3 اين را در متد تعليم و تربيت " روش سقراطی " میگويند . میگويندسقراط در تعليمات خودش از همين روش استفاده میكرده است ، وقتیمیخواست مطلبی را به طرف ثابت كند از بديهیترين مسائل شروع میكرد و بهصورت سؤال میگفت : آيا اين مطلب اينطور است يا آنطور ؟ چون مسألهروشن بود او همان طرفی را كه سقراط میخواست انتخاب میكرد . همين كه آنرا به صفحه روشن ذهن طرف میآورد يك سؤال بالاتری مطرح میكرد . باز اوهمان طرفی را كه سقراط میخواست انتخاب میكرد . اين را هم كه در صفحهروشن ذهنش میآورد يك سؤال ديگر طرح میكرد و باز جواب میگرفت . اينكار را ادامه میداد تا اينكه يكدفعه طرف مقابل متوجه میشد كه خودش بهمدعای سقراط اعتراف كرده بدون اينكه سقراط يك كلمه حرف زده باشد ،يعنی از درون مخاطب جوابها را بيرون میكشيد . چون استاد فن بود و يكروانشناس بسيار دقيق بود و روان و سير ذهن و سير فكر را خيلی خوبمیشناخت از يك مقدماتی شروع میكرد كه بدون اينكه يك كلمه حرف زدهباشد ، ذهن مخاطب ، خودش قدم به قدم پيش میآمد . مادر سقراط ماما بوده است . خودش میگفته است من مانند مادرم ماماگریمیكنم . ماما بچه را به دنيا نمیآورد ، طبيعت مادر است كه بچه را بهدنيا میآورد . كار ماما فقط اين است كه مادر را راهنمايی میكند : اينطوربنشين ، اينطور حركت كن . او را كمك میدهد تا نوزاد از او متولد شود .كار او اين نيست كه با دست خودش بچه را بگيرد و بيرون بكشد ، آن ، كارناقصی است ، او بايد صبر كند كه به صورت خودكار بچه متولد شود . سقراطمیگفت كه كار من همان ماماگری است ، يعنی كاری میكنم كه ذهن ، فكر راتوليد میكند همانطور كه مادر بچه را میزايد ، من فقط ذهنها را كمك میكنمكه فكرهای جديد را بزايند . |