آگاهانه است و در حيوان آگاهانه نيست ، بحثی نيست كه يكچنين تفاوتی همدر كار هست . پس اين نبايد برای ما منشأ ايراد و سؤال و اشكال شود .حال به ادامه بحث خودمان میپردازيم . انسان ناشناختهترين موجود در ميان موجودات جهان هيچ موجودی به اندازه انسان نيازمند به تفسيرنيست . گفتيم موضوعاتی كه در فلسفه روی آنها بحث میشود يعنی همهفلسفههای جهان در اطراف آنها بحث میكنند خدا ، جهان و انسان است . حالبعضی فلسفهها بيشتر راجع به خدا بحث كردهاند ، بعضی بيشتر راجع به جهانبحث كردهاند و بعضی بيشتر راجع به انسان . انسان در ميان اجزاء جهان چه امتيازی دارد كه میگوييم " جهان " و "انسان " . مگر انسان جزء جهان نيست ؟ بله ، انسان جزء جهان است ولیاين جزء با همه جزئهای ديگر تفاوتهايی دارد يا بگوييم پيچيدگيهايی داردكه از همه اجزاء ديگر جهان بيشتر نيازمند به تفسير و توجيه است . يكفلز هم يك شیء است . آهن و پولاد و طلا و نقره و گياه هم از اجزاء جهانهستند ولی اينها اينقدر نيازمند به تفسير و توجيه نيستند كه لازم باشد يكسلسله فرضيات ، نظريات و طرحها برای شناخت آنها به كار برده شود .لهذا الان هم مدعی هستند كه انسان ناشناختهترين موجودات جهان است .كتابی است از الكسيس كارل به نام انسان موجود ناشناخته ( الانسان ذلكالمجهول ) . اسم خوبی است . تعجب است كه با اينكه انسان خودش عاملشناخت اشياء ديگر است و اشياء بسيار بسيار دور از خود را |