« ذلك الكتاب لا ريب فيه هدی للمتقين » ( و نظير اين در آيات قرآنزياد است ) هدايت است برای متقيان . اينجور سؤال میكنند كه در اينجافرض بر اين است كه اول ، افراد متقی هستند بعد قرآن متقيها را هدايتمیكند ، و حال آنكه قرآن غير متقيها را متقی میكند نه اينكه متقيها راهدايت میكند . يا در سوره مباركه يس میخوانيم : « يس 0 و القرآن الحكيم 0 انك لمن المرسلين 0 علی صراط مستقيم 0تنزيل العزيز الرحيم 0 لتنذر قوما ما أنذر اباؤهم فهم غافلون . . 0.انما تنذر من اتبع الذكر و خشی الرحمن بالغيب »( 1 ) . مقصودم آيه اخير است . اين را جواب دادهاند - در تفسير الميزان هم خيال میكنم اين مطلب هست- كه انسانها دارای دو گونه هدايت هستند : هدايت فطری و هدايت بهاصطلاح اكتسابی ، و قرآن میخواهد بگويد كه تا كسی چراغ هدايت فطریاشروشن نباشد هدايت اكتسابی برای او فايده ندارد . اين در واقع همان مطلباست كه تا انسان انسانيت فطری خودش را حفظ نكرده باشد [ تعليماتانبياء برای او ] فايده ندارد ، يعنی تعليمات انبياء برای اشخاص مسخشده و انسانيت را از دست داده ، مفيد نيست ، درست عكس حرف اينها ،و تجربه و واقعيت نيز همين را نشان میدهد . مثلا برداشت من از سورهماعون اينجور بوده . « ا رايت الذی يكذب بالدين ». ديدی آن كسی را كهدين را دروغ میپندارد ؟ ابتدا به صورت تعجب [ سخن میگويد ] كه انسان ،انسان باشد و دين را دروغ بپندارد ؟ ! و بعد مشخصاتش را ذكر میكند كهاين چون از انسانيت خارج شده دين را تكذيب میكند : پاورقی : . 1 يس / . 11 1 |