مركز است و خورشيد و ستارگان به دور زمين میگردند ، آيا مثلا ترس ازاموات بود و اينجور مسائل ؟ نه . میگوييم جريان فكری و منطقی ، [ بشر رابه آنجا رساند ] ، هيچ عاملی ماورای فكر و منطق در كار نبوده ، گو اينكهاشتباه بوده ، بشر نگاه میكرد ، به حس ظاهر اينجور میآيد كه خورشيد وستارگان به دور زمين میچرخند . همين طور كه میديد ، حكم میكرد . اين ديگردليلی غير از خود ديدن و خود فكر انسان ندارد ، دليلی از خارج ندارد ،مثل [ اعتقاد به نحوست ] سيزده نيست كه بگوييم در اينجا عامل ديگری [غير از عقل بشر ] دخالت كرده است . از اينها بايد پرسيد كه آيا بشر ، همان بشر گذشته چند هزار سال پيش كهخوشبختانه آثاری كه اكنون از بشر چند هزار سال پيش گذشته از مسألهپيغمبران در علم و فن و صنعت و حتی فكر و نظر به دست آمده ، بعضی ازآنها در سطح بسيار بالايی است و بسياری نيز اثرش اكنون در دست نيست ،قديمترين كتابهايی كه از چين و غيره به دست آمده حاوی فكرهايی فلسفیاست كه به قدری دقيق و بلند است كه اسباب حيرت بشر امروزی است ، شمامیبينيد اهرام مصر را اشخاص امروز مثل هشترودی نمیتوانند باور كنند كهاين ساخته بشر آن روز است يعنی آنقدر اينها نمايشگر يك فن و صنعتپيشرفته است كه میگويند اين را انسانهای ديگر از كرات ديگر آمدهاندساختهاند ، آری ، آيا بشر ، همان بشر گذشته اين مقدار فكر نداشت كهفكرش او را به مذهب و خدا كشانده باشد ؟ همين كه شما میگوييد دربارهحوادث فكر میكرد و میگفت يك علتی دارد ، بسيار خوب ، يك قدم آنطرفتر برود كه خود آن علت چيست ؟ اين ، يك قدم سادهای است كه فكربشر برسد به آنجا ، ديگر همان قدم |