جايشان را به چيز ديگر میدهند كه آن زمان ، انسانيت آنهاست . پس ايناصالتها ثابت نيستند و متغيرند و بعلاوه همان طور كه قبلا عرض كرديممیگويند مطلق نيستند ، نسبیاند ، گذشته از اينكه به حسب زمان متغيرهستند ، در زمان واحد هم در محيطهای مختلف و در شرايط مختلف ، مختلفمیشوند . مثلا وضع طبقاتی قهرا اخلاق را مختلف و متعدد میكند . هر انسانیدر هر شرايطی از شرايط اجتماعی هست ، برای او اخلاق يك چيز است غير ازآن چيزی كه در شرايط ديگری برای افراد ديگر اخلاق است . راجع به اينمطلب ، ما در جلسه گذشته بحث كرديم ، چندان لزومی به تكرار نيست ، فقطامری را اضافه میكنم و آن اين است : مفهوم تكامل اصالتهای انسانی اين فرضيه همان طور كه گفتم بر اساس اين است كه هيچ امر ثابتی درجهان نيست و همه چيز متغير است ، ولی تنها بر اساس تغيير نيست ، براساس تغيير و تكامل است . ما همين جا میخواهيم اين مطلب را مقداریبشكافيم كه اگر گفتيم اصالتهای انسانی متكاملند معنی متكامل بودن چهمیتواند باشد كه با مطلق تغيير فرق بكند . هر تغييری را ما نمیتوانيمتكامل بدانيم ، چون تنزل هم تغيير است . يك انسان در انسانيت خودشممكن است كاملتر بشود و ممكن است تغييرش در جهت عكس باشد ، همان كهما میگوييم " فساد اخلاق " . اصلا آيا " فساد اخلاق " معنی دارد ولو درزمان واحد يا معنی ندارد ؟ ناچار معنی دارد ، نمیشود كه معنی نداشته باشد، بگوييم هر وضعی كه بود ، وضع ديگری كه به جايش آمد اين |