امام است و بر ما حرام است يا از مختصات امام نيست و بر ما واجباست ، بديهی است كه در اينگونه موارد راه احتياط بسته است پس اينجاجای اصل تخيير است . و اما اگر شك ما شك بدوی باشد و با علم اجمالی توأم نباشد . در اينجايا اين است كه حالت سابقهاش معلوم است و شك ما در بقاء حكم سابقاست و يا اين است كه حالت سابقه محرز نيست . اگر حالت سابقه محرزاست جای اصل استصحاب است و اگر حالت سابقه محرز نيست جای اصل برائتاست . يك نفر مجتهد بايد در اثر ممارست زياد ، قدرت تشخيصش در اجراء اصولچهارگانه كه گاهی تشخيص مورد نيازمند به موشكافی های بسيار است ، زيادباشد و اگر نه دچار اشتباه میشود . از اين چهار اصل ، اصل استصحاب ، شرعی محض است ، يعنی عقل حكماستقلالی در مورد آن ندارد بلكه تابع شرع است ، ولی سه اصل ديگر عقلیاست كه مورد تأييد شرع نيز واقع شده است . ادله استصحاب ، يك عده اخبار و احاديث معتبر است كه با اين عبارتآمده است : « لا تنقض اليقين بالشك » ( 1 ) يعنی يقين خود را با شك ،عملا نقض نكن و سست منما . از متن خود احاديث و قبل و بعد آن جمله كاملامشخص میشود كه منظور همين چيزی است كه فقهاء اصوليون آنرا " استصحاب" مینامند . پاورقی : . 1 وسائل جلد 1 ، صفحه . 175 |