و جزء علوم ابتكاری مسلمين است . علم اصول در حقيقت " علم دستور استنباط " است . اين علم روش صحيحاستنباط از منابع فقه را در فقه به ما میآموزد . از اينرو علم اصول مانندعلم منطق يك علم " دستوری " است و به " فن " نزديكتر است تا "علم " يعنی در اين علم درباره يك سلسله " بايد " ها سخن میرود نهدرباره يك سلسله " است " ها .بعضی خيال كردهاند كه مسائل علم اصول مسائلی است كه در علم فقه به آنشكل مورد استفاده واقع میشود كه مبادء يعنی مقدمتين قيامات يك علم درآن علم مورد استفاده قرار میگيرد . از اين رو گفتهاند كه مسائل و نتايجدر علم اصول " كبريات " علم فقه است .ولی اين نظر صحيح نيست . همچنانكه مسائل منطق " كبريات " فلسفهقرار نمی گيرند مسائل اصول نيز نسبت به فقه همين طورند . اين مطلبدامنه درازی دارد كه اكنون فرصت آن نيست . نظر به اينكه رجوع به منابع و مدارك فقه به گونههای خاص ممكن استصورت گيرد و احيانا منجر به استنباطهای غلط میگردد كه بر خلاف واقعيت ونظر واقعی شارع اسلام است ، ضرورت دارد كه در يك علم خاص ، از رویادله عقلی و نقلی قطعی تحقيق شود كه گونه صحيح مراجعه به منابع و مداركفقه و استخراج و استنباط احكام اسلامی چيست ؟ علم اصول اين جهت را بيانمیكند . از صدر اسلام ، يك كلمه ديگر كه كم و بيش مرادف كلمه |