حكم عقل ثابت میكنيم ، چگونه ممكن است از نظر شرعی عقل را حجت ندانيم.اصوليون بحثی منعقد كردهاند به نام " حجيت قطع " يعنی حجيت علمجزمی . در آن مبحث ، مفصل در اين باره بحث كردهاند . اخباريين منكرحجيت عقل میباشند ولی سخنشان ارزشی ندارد . مسائل اصولی مربوط به عقل دو قسمت است : يك قسمت مربوط است به "ملاكات " و " مناطات " احكام و به عبارت ديگر به " فلسفه احكام "، قسمت ديگر مربوط است به لوازم احكام . اما قسمت اول : توضيح اينكه يكی از مسلمات اسلامی ، خصوصا از نظر ماشيعيان اين است كه احكام شرعی تابع و منبعث از يك سلسله مصالح ومفاسدواقعی است . يعنی هر امر شرعی به علت يك مصلحت لازم الاستيفاء است ، وهر نهی شرعی ناشی از يك مفسده واجب الاحتراز است . خداوند متعال برایاينكه بشر را به يك سلسله مصالح واقعی كه سعادت او در آن است برسانديك سلسله امور را واجب يا مستحب كرده است ، و برای اينكه بشر از يكسلسله مفاسد دور بماند او را از پارهای كارها منع كرده است . اگر آنمصالح و مفاسد نمیبود نه امری بود و نه نهيی ، و آن مصالح و مفاسد ، و بهتعبير ديگر : آن حكمتها ، به نحوی است كه اگر عقل انسان به آنها آگاهگردد همان حكم را میكند كه شرع كرده است . اين است كه اصوليون - و همچنين متكلمين - میگويند كه چون احكام شرعیتابع و دائر مدار حكمتها و مصلحتها و مفسدهها است ، خواه آن مصالح ومفاسد مربوط به جسم باشد يا به جان ، مربوط به فرد باشد يا به اجتماع ،مربوط به حيات فانی باشد يا به |