اگر ثابت شود كه سيگار سرطانزا است يك مجتهد به حكم عقل حكم میكندكه سيگار شرعا ] حرام است . متكلمين و اصولين ، تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه مینامند ، میگويند :كل ما حكم به العقل حكم به الشرع . يعنی هر چه عقل حكم كند شرع هم طبق آنحكم میكند . ولی البته اين در صورتی است كه عقل به يك مصلحت لازم الاستيفاء و يامفسده لازم الاحتراز به طور قطع و يقين پی ببرد و به اصطلاح به " ملاك " و" مناط " واقعی به طور يقين و بدون شبهه دست يابد ، والا با صرف ظن وگمان و حدس و تخمين نمیتوان نام حكم عقل بر آن نهاد . قياس به همينجهت باطل است كه ظنی و خيالی است نه عقلی و قطعی . آنگاه كه به "مناط " قطعی دست يابيم آن را " تنقيح مناط " میناميم .متعاكسا در مواردی كه عقل به مناط احكام دست نمیيابد ولی میبيند كهشارع در اينجا حكمی دارد ، حكم میكند كه قطعا در اينجا مصلحتی در كاربوده والا شارع حكم نمیكرد . پس عقل همانطور كه از كشف مصالح واقعی ،حكم شرعی را كشف میكند ، از كشف حكم شرعی نيز به وجود مصالح واقعی پیمیبرد . لهذا همانطور كه میگويند : كل ما حكم به العقل حكم به الشرع ، میگويند: كل ما حكم به الشرع حكم به العقل . اما قسمت دوم يعنی لوازم احكام : هر حكم از طرف هر حاكم عاقل و ذیشعور ، طبعا يك سلسله لوازم دارد كه عقل بايد در مورد آنها قضاوت كندكه آيا فلان حكم ، لازم فلان حكم هست يا نه ، و يا فلان حكم مستلزم نفی فلانحكم هست يا نه ؟ |