حيات باقی ، پس هر جا كه آن حكمتها وجود دارد حكم شرعی مناسب هم وجوددارد ، و هر جا كه آن حكمتها وجود ندارد ، حكم شرعی هم وجود ندارد .حالا اگر فرض كنيم در مورد بخصوصی از طريق نقل هيچگونه حكم شرعی به ماابلاغ نشده است ولی عقل به طور يقين و جزم به حكمت خاصی در رديف سايرحكمتهايی پی ببرد ، كشف میكند كه حكم شارع چيست . در حقيقت عقل دراينگونه موارد صغرا و كبرای منطقی تشكيل میدهد به اين ترتيب : . 1 در فلان مورد مصلحت لازم الاستيفائی وجود دارد . ( صغرا ) .. 2 هر جا كه مصلحت لازم الاستيفائی وجود داشته باشد قطعا شارع بیتفاوت نيست بلكه استيفاء آن را امر میكند ( كبرا ) . . 3 پس در مورد بالا حكم شرع اين است كه بايد آن را انجام داد .مثلا در زمان شارع ، ترياك و اعتياد به آن وجود نداشته است و ما درادله نقليه دليل خاصی درباره ترياك نداريم اما به دلائل حسی و تجربیزيانها و مفاسد اعتياد به ترياك محرز شده است ، پس ما در اينجا با عقلو علم خود به يك " ملاك " يعنی يك مفسده لازم الاحتراز در زمينه ترياكدست يافتهايم . ما به حكم اينكه میدانيم كه چيزی كه برای بشر مضر باشد ومفسده داشته باشد از نظر شرعی حرام است حكم میكنيم كه اعتياد به ترياكحرام است . |