اين بانو كه زن تو است از تو شكايت دارد ، میگويد : تو به او ظلم واو را از خانه بيرون كردهای . بعلاوه تهديد به كتك نمودهای . من آمدهامبه تو بگويم از خدا بترس و با زن خود نيكی و مهربانی كن " . - " به تو چه مربوط كه من با زنم خوب رفتار كردهام يا بد ، بلی من اورا تهديد به كتك كردهام ، اما حالا كه رفته تو را آورده و تو از جانب اوحرف میزنی او را زنده زنده آتش خواهم زد " . علی از گستاخی جوان بر آشفت ، دست به قبضه شمشير برد و از غلاف بيرونكشيد . آنگاه گفت : " من تو را اندرز میدهم و امر به معروف و نهی از منكر میكنم ، تو اينطور جواب مرا میدهی ، صريحا میگويی من اين زن را خواهم سوزاند ، خيالكردهای دنيا اين قدر بی حساب است " . فرياد علی كه بلند شد مردم عابر از گوشه و كنار جمع شدند ، هر كس كهمیآمد در مقابل |