پيغمبر پيامی برای تو دارم ، محرمانه بگويم يا علنی ؟ " - " پيام پيغمبر برای من افتخار است ، البته علنی بگو " . - " پيغمبر مرا فرستاده كه دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری كنم ". - " پيغمبر خودش اين موضوع را به تو فرموده ؟ ! " - " من كه از پيش خودم حرفی نمیزنم همه مرا میشناسند ، اهل دروغنيستم " . - " عجيب است ، رسم ما نيست دختر خود را جز به هم شأنهای خود ازقبيله خودمان بدهيم . تو برو ، من خودم به حضور پيغمبر خواهم آمد ، و دراين موضوع با خود ايشان مذاكره خواهم كرد " . جويبر از جا حركت كرد و از خانه بيرون رفت ، اما همان طور كه میرفتبا خودش میگفت : " به خدا قسم آنچه قرآن تعليم داده است و آن چيزی كهنبوت محمد برای آن است غير اين چيزی است كه زياد میگويد " . |