جلو روی هشام ، روی فرش ، از پای خود در آورد . وقتی هم كه سلام كرد برخلاف معمول كه هر كس سلام میكرد میگفت : السلام عليك يا اميرالمؤمنين ،طاووس به السلام عليك قناعت كرد و جمله يا اميرالمؤمنين را به زباننياورد . بعلاوه فورا در مقابل هشام نشست و منتظر اجازه نشستن نشد ، وحال آنكه معمولا در حضور خليفه میايستادند تا اينكه خود مقام خلافت اجازهنشستن بدهد . از همه بالاتر اينكه طاووس ، به عنوان احوالپرسی گفت : "هشام ! حالت چطور است ؟ " رفتار و كردار طاووس ، هشام را سخت خشمناك ساخت ، رو كرد به او وگفت : - " اين چه كاری است كه تو در حضور من كردی ؟ " - " چه كردم ؟ " - " چه كردهای ؟ ! چرا كفشهايت را در حضور من در آوردی ؟ چرا مرا بهعنوان امير المؤمنين خطاب نكردی ؟ چرا بدون اجازه من در حضور من نشستی ؟چرا اين گونه توهين آميز از من احوالپرسی كردی ؟ " |