بكشد " . - " اين طور نيست ، اين شتر ما بسيار نيرومند است . معمولا بار دوشتر را به خوبی حمل میكند . بايد علت ديگری داشته باشد ، اين را گفت وشتر را حركت داد ، تا خواست حيوان را به طرف مدينه ببرد دو مرتبه زانوزد و همين كه روی حيوان را به طرف احد كرد ديد به تندی راه افتاد .هند ديد وضع عجيبی است . حيوان حاضر نيست به طرف مدينه برود ، امابه طرف احد به آسانی و سرعت راه میرود . با خود گفت : شايد رمزی دركار باشد . هند در حالی كه مهار شتر را میكشيد و جنازهها بر روی حيوانبودند ، يكسره به احد برگشت و به حضور پيغمبر رسيد : - " يا رسول الله ! ماجرای عجيبی است ، من اين جنازهها را روی حيوانگذاشتهام كه به مدينه ببرم و دفن كنم ، وقتی كه اين حيوان را به طرفمدينه میخواهم ببرم از من اطاعت نمیكند ، اما به طرف احد خوب میآيد .چرا ؟ " - " آيا شوهرت وقتی كه به احد میآمد چيزی |