تلاوت قرآن باش تا خورشيد بالا بيايد ، و من توصيه میكنم كه امروز نيتروزه كن ، نمیدانی روزه چقدر ثواب و فضيلت دارد ؟ " كم كم نزديك ظهر شد . گفت : " صبر كن چيزی به ظهر نمانده ، نماز ظهررا در مسجد بخوان " . نماز ظهر خوانده شد . به او گفت : " صبر كن طولینمیكشد كه وقت فضيلت نماز عصر میرسد ، آن را هم در وقت فضيلتشبخوانيم " . بعد از خواندن نماز عصر گفت : " چيزی از روز نمانده " اورا نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسيد . تازه مسلمان بعد از نماز مغربحركت كرد كه برود افطار كند . رفيق مسلمانش گفت : " يك نماز بيشترباقی نمانده و آن نماز عشاء است " صبر كن تا در حدود يك ساعت از شبگذشته ، وقت نماز عشاء ( وقت فضيلت ) رسيد ، و نماز عشاء هم خوانده شد. تازه مسلمان حركت كرد و رفت . شب دوم هنگام سحر بود كه باز صدای در را شنيد كه میكوبند ، پرسيد : "كيست ؟ " - " من فلان شخص همسايهات هستم ، زود |