كنند ، در مقابل ابهت وعظمت معنوی عمل حج ناچيز به نظر میرسيدند .هشام هر چه كرد خود را به " حجر الاسود " برساند ، و طبق آداب حج ،آن را لمس كند ، به علت كثرت وازدحام مردم ميسر نشد . ناچار برگشت ،و در جای بلندی برايش كرسی گذاشتند او از بالای آن كرسی ، به تماشایجمعيت پرداخت . شاميانی كه همراهش آمده بودند دورش را گرفتند . آنهانيز به تماشای منظره پر ازدحام جمعيت پرداختند . در اين ميان ، مردی ظاهر شد در سيمای پرهيزكاران . او نيز مانند همهيك جامه ساده بيشتر به تن نداشت . آثار عبادت و بندگی خدا بر چهرهاشنمودار بود . اول رفت و به دور كعبه طواف كرد . بعد با قيافهای آرام وقدمهايی مطمئن ، به طرف حجر الاسود آمد . جمعيت باهمه ازدحامی كه بود ،همينكه او را ديدند فورا كوچه دادند ، و او خود را به حجر الاسود نزديكساخت . شاميان كه اين منظره را ديدند ، و قبلا ديده بودند كه مقام ولايتعهد با آن اهميت و طمطراق |