دينی داری ؟ " - " من اصلا اهل نينوايم و نصرانی هستم " - " اهل نينوا ، اهل شهر بنده صالح خدا يونس بن متی ؟ " - " عجب ! تو در اين جا و در ميان اين مردم از كجا اسم يونس بن متیرا میدانی ؟ در خود نينوا وقتی كه من آنجا بودم ده نفر پيدا نمیشد كه اسم" متی " پدر يونس را بداند " . - " يونس برادر من است ، او پيغمبر خدا بود ، من نيز پيغمبر خدايم" . عتبه و شيبه ديدند عداس همچنان ايستاده و معلوم است كه مشغول گفتگواست . دلشان فرو ريخت ، زيرا از گفتگوی اشخاص با رسول اكرم بيش از هرچيزی بيم داشتند . يك وقت ديدند كه عداس افتاده و سر و دست و پایرسول خدا را میبوسد . يكی به ديگری گفت : " ديدی غلام بيچاره را خرابكرد ! " ( 1 ) . پاورقی : . 1 سيره ابن هشام ، جلد 1 ، صفحه 419 - . 421 |