اين دين شده ، از شنيدن يك سلسله سخنان به خصوصی است كه محمد میگويد ،از جانب خدا به من وحی شده ؟ مگر نه اين است كه جاذبهای سحر آميز در آنسخنان نهفته است ؟ حالا كه میداند ؟ شايد مسلمانان آمدند ، و از همانسخنان كه همهشان حفظ دارند ، در اين مجلس خواندند ، و در اين مجلس نيزهمان اثر را كرد كه در مجالس مكه میكرد و میكند . ولی چه بايد كرد ، كاراز كار گذشته است . نجاشی دستور داد اين عده را كه میگويند به كشور حبشهپناه آوردهاند ، در موقع معين به حضور وی بياورند . مسلمانان از آمدن نمايندگان قريش و هديههای آنان و رفت و آمدشان بهخانههای رجال و حاشيه نشينان دربار نجاشی ، و منظورشان از آمدن به حبشه ،كاملا آگاه بودند . و البته بسيار نگران بودند كه مبادا نقشه آنها كارگرشود و مجبور شوند به مكه برگردانده شوند . وقتی كه مأمور نجاشی آمده و آنان را احضار كرد ، دانستند كه خطر تابالای سرشان آمده . جمع شدند و شورا كردند كه در آن مجلس |