آمادهايم " . آنگاه از او پرسيد : " آيا از اهل شامی ؟ " جواب داد :" آری " . فرمود : " من با اين خلق و خوی سابقه دارم و سر چشمه آن رامیدانم " . پس از آن فرمود : " تو در شهر ما غريبی ، اگر احتياجی داری حاضريم بهتو كمك دهيم ، حاضريم در خانه خود از تو پذيرايی كنيم . حاضريم تو رابپوشانيم ، حاضريم به تو پول بدهيم " . مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شديدی برخورد كند ، و هرگز گماننمیكرد با يك همچو گذشت و اغماضی روبرو شود ، چنان منقلب شد كه گفت :" آرزو داشتم در آن وقت زمين شكافته میشد و من به زمين فرو میرفتم ، واين چنين نشناخته و نسنجيده گستاخی نمیكردم . تا آن ساعت برای من ، درهمه روی زمين كسی از حسين و پدرش مبغوضتر نبود ، و از آن ساعت بر عكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نيست " ( 2 ) . پاورقی : . 2 نفثة المصدور محدث قمی ، صفحه . 4 |