بدهد ؟ ! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود . تعجب جمعيتهنگامی زياد شد كه ديدند همينكه به شتر خويش رسيد ، زانوبند را برداشتو زانوهای شتر را بست ، و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خويش روان شد .فريادها از اطراف بلند شد : " ای رسول خدا ! چرا مارا فرمان ندادی كهاين كار را برايت بكنيم ، و به خودت زحمت دادی و برگشتی ؟ ما كه باكمال افتخار برای انجام اين خدمت آماده بوديم " . در جواب آنها فرمود : " هرگز از ديگران در كارهای خود كمك نخواهيد ،و بديگران اتكا نكنيد ، ولو برای يك قطعه چوب مسواك باشد " ( 1 ) . پاورقی : . 1 لا يستعن احدكم من غيره و لو بقضمة من سواك » . كحل البصر محمدقمی ، صفحه . 69 |