است " . مدتی نگذشت كه باز اصحاب گفتند : " يا رسولالله ، هلال بن اميه همبرگشت " . رسول اكرم همان جمله را كه در مورد آن دو نفر گفته بود تكراركرد . در اين بين شتر ابوذر ، كه همراه قافله میآمد ، از رفتن باز ماند .ابوذر هرچه كوشش كرد كه خود را به قافله برساند ميسر نشد . ناگهاناصحاب متوجه شدند كه ابوذر هم عقب كشيده ، گفتند : " يا رسولالله ،ابوذرهم برگشت " باز هم رسول اكرم با خونسردی فرمود : " ولش كنيد ،اگر در او خيری باشد خدا او را به شما ملحق میسازد ، و اگر خيری در اونيست خدا شما را از شر او آسوده كرده است " . |