آن همه عظمت و تشريفات خاضع میشد . مسلمانان كه ايمان و اعتقاد به اسلام وقار و متانت خاصی به آنان دادهبود ، و خود را " خشت زير سر و بر تارك هفت اختر پای " میديدند ،باطمأنينه و آرامش و وقار وارد آن مجلس با عظمت شدند . جعفر بنابيطالب ، در جلو و سايرين به دنبال او ، يكی پس از ديگری وارد شدند .ولی مثل اينكه هيچ توجهی به آن همه جلال و شكوه ندارند . بالاتر از همهاينكه ، رعايت ادب معمول زمان را نسبت به مقام سلطنت ، كه اظهارخاكساری و به خاك بوسه زدن است ، نكردند . وارد شدند و سلام كردند .اين جريان كه به منزله اهانتی تلقی میشد ، مورد اعتراض قرار گرفت ،اما آنها فورا جواب دادند : " دين ما كه به خاطر آن به اينجا پناهآوردهايم ، به ما اجازه نمیدهد در مقابل غير خدای يگانه اظهار خاكساریكنيم " . ديدن آن عمل و شنيدن اين سخن ، در توجيه آن عمل ، رعبی در دلها انداخت، و هيبت و عظمت و شخصيت عجيبی به مسلمانان داد ، كه |