ولی نه آن گرما و نه آن خشكسالی و نه كارشكنيهای منافقان ، هيچكدامنتوانست مانع فراهم آمدن و حركت كردن يك سپاه سی هزار نفری برایمقابله با حمله احتمالی روميان بشود . راه صحرا را پيش گرفتند و آفتاب برسرشان آتش میباريد . مركب وآذوقه بحد كافی نبود . خطر كمبود آذوقه و وسيله و شدت گرما كمتر از خطردشمن نبود . بعضی از سست ايمانان در بين راه پشيمان شدند . ناگهان مردیبه نام كعب بن مالك برگشت و راه مدينه را پيش گرفت . اصحاب به رسولخدا گفتند : " يا رسولالله ، كعب بن مالك برگشت " فرمود " ولشكنيد ، اگر در او خيری باشد خداوند به زودی او را به شما برخواهد گرداند، و اگر نيست خداوند شما را از شر او آسوده كرده است " . طولی نكشيد كه اصحاب گفتند : " يا رسولالله ، مرارش بن ربيع نيزبرگشت . " رسول اكرم فرمود " ولش كنيد ، اگر در او خيری باشد خداوندبه زودی او را به شما بر میگرداند ، و اگر نباشد خداوند شما را از شر اوآسوده كرده |